یک محقق ایرانی دپارتمان اقیانوس شناسی موسسه ملی اقیانوس شناسی و ژئوفیزیک تجربی ایتالیا به همراه گروهی از پژوهشگران در تحقیقات خود نشان داد که دریای آدریاتیک و دریای یونان از طریق فعل و انفعالاتی با یکدیگر حرف می زنند.
کنار چشمه ای بودیم در خواب / تو بـا جامی ربـودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جـام گـــوارا / تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب . . .
.
خیالت راحت ، دیگر اشکی نیست که به بالینت بریزد و احساس را شکوفا کند
تنها بغضیست که فرو رفتنش حسرت در چشمانم می تازد . . .
.
گل نیست چنین سرکش و رعنا که توئی / مه نیست بدین گونه فریبا که توئی
غم بر سر غم ریخته آنجا که منم / دل بر سر دل ریخته آنجا که توئی . . .
.
حال ما بی آن مه زیبا مپرس / آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
آیا میدانید هیچ کاغذی بیش ازهفت بار از وسط تا نمی شود
آیا میدانید مایع داخل نارگیل تازه سبز، حاوی پلاسمای مشابه خون است
آیا میدانید بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب می باشد
آیا میدانید درخت خرما نر هرگز بار نمی آورد
آیا میدانید تعداد چینیهای که انگلیسی بلدند، از آمریکاییهای که انگلیسی بلدند، بیشتر است
آیا میدانید مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر میباشد
آیا میدانید پروتین تخم مرغ بیشتر از شیر و گوشت است
آیا میدانید میزان سوختن کالری در هنگام خواب بیشتر از هنگام تماشای تلویزیون است
آیا میدانید اولین محصولی که بارکد خود، آدامس بود
آیا میدانید زهره، تنها سیاره ای است که در جهت عقربه های ساعت می چرخد
آیا میدانید سیب بیشتر از کافئین ، در بیدار کردن شما مؤثر است
آیا میدانید اولین صاحب کمپانی مارلبرو بر اثر سرطان ریه مرد
آیا میدانید مروارید در سرکه حل می شود
آیا میدانید آب گرم زودتر از آب سرد یخ میزند
آیا میدانید زکریای رازی به غیر از الکل کاشف گوگرد هم هست
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس هزار تومانی را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
دست همه حاضرین بالا رفت.
سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگا ه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.
این بارمرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان ، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند / قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است
بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند / تارموی توست اما ریشه ی عمر من است . . .
.
امیدوارم تو خونه پماد سوختگی داشته باشی چون برات یه بوس داغ فرستادم !
.
ببخشید ، میشه یه بوس بندازی !؟
” کانون بوس ندیده ها ! “