داستان کوتاه-حمام رفتن بهلول

روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول


بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد


حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت
 
 به او بی اعتنایی کردند.


بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی ....

این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده

 و مواظبت بسیار نمودند ،
 ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول
 فقط یک دینار به آنها داد ، حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند
 سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست ؟
 

بهلول گفت:

 مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم

و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید.


نظرات 1 + ارسال نظر
f f 1391/04/22 ساعت 00:22

خیلی قشنگ بود،دا ستانای بهلول رو دوست ،دارم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد