تاج من بر سرم نیست، تاج من در قلب من جای دارد، تاجی که به ندرت پادشاهی از آن بهره داده اند، تاج من، عشق توست که بر دل دارم
تو را دوست دارم مثل عبادتم، تو را دوست دارم مثل سعادتم، تو را دوست دارم تا آخرین نفس
گفتی که دنیا پر از غم دوست داری / پس مطمین هستم مرا هم دوست داری / گفتی نمیخواهی ببارم عشق / اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری
زندگی زندون عشقه ما به اون دل باختیم / خوبی هاشو ما ندیدیم با بدیهاش ساختیم
با تو همه دنیا میشه بهشت، با تو هزار قصه میشه نوشت، ولی افسوس نمیگذاره سرنوشت
هر سال تو را غرق صفا میخواهم / هر روز تو را کام روا میخواهم / از بهر تو و هر که تو را دارد دوست / آرامش خاطر از خدا میخواهم
هنوز در به در کوچه های خاطره ام / هنوز اسم تو مانده به گوشه حنجره ام /
هنوز مثل نخستین نگاه عاشق تو / در انحصار غم عشق در محاصره ام
بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم / در این اندوه بی پایان بمان
تنها تو در یادم / بلور اشک های من همان آغازییست / مرور خاطرات من عجب
تکرار زیباییست
خدایا هر که با من آشنا شد دو روزی دیدو زود از من جدا شد / نمیدانم از اول بی وفا بود و یا نازش کشیدم بی وفا شد