در مسلک ما معنی پرواز چنین است / با بال شکسته به هوای تو پریدن .
گفته بودم گر بیایی مقدمت را گل فشانم ، گل چه قابل مهربانم ، چشم هایم فرش راهت .
چه کردی با دل من نازنینم / که هر شام و سحر اندوهگینم / مرا دعوت بکن در باغ چشمت / که از باغ دلت چند گل بچینم .
از شرکت فرش مزاحمتون میشم ، میشه دلمو زیر پاتون فرش کنم تا هیچ جا جز دل من پاتونو نزارین !
تو رفتی چشم من غمبار تو بود / هنوز تشنه ی دیدار تو بود / من از دستت نمی رنجم این قدر / اگر برگشتنی در کار تو بود .
هنوز دلخوشی ذهن خسته ام این است که در خیالم بی خیال من نشوی .
بادکنک هرچه قدر دورتر میشه ، قرقره از غم دوریش لاغرتر میشه ، قرقرتم رفیق !
میخوام اسمتو با صابون رو ابرا بنویسم تا وقتی بارون اومد همه کف کنن .